پسمل خوشملم ایلیانپسمل خوشملم ایلیان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

نی نی خوشگل من، ایلیان

غیبت طولانی مدت

سلام سلام خیلی وقته نیومدم اینجا، اخه تو این مدت خیلی چیزا اتفاق افتاده، اول اینکه خونه پیدا کردیم و اسباب کشیم کردیم، بگذرد از اینکه 3 روز فقط خونه ی جدید رو تمیز کردیم اینقد گند بود. خدا رو شکر که مامانم پیشمون بود حالا. خونه ی جدید هم فعلا اینرنت نداره . 3 روزه برف باریده و هوا خیلی سرده، این خونه هم انگاری یخ بندونه، نمیدونم چرا سرده، البته ما فغلا وسایلات نخریدیم و دنبالشیم واس همین با مامان اومدیم شهرشون و الانم خونه ی مامانیم . جوجوم هم والا شکم درداش هنوز هست، امشب تا 12 بعد الظهر نتونست بخوابه همش جیغ و گریه، نمیدونم این پیچ شیکما چین اخه، وقتایی که حالش خوبه و سیره اینقدر ناز میشه، میخنده واست، و همش سعی میکنه حرف بزنه، یهویی و...
22 دی 1392

2014

سال نو میلادی به همه ی شما مامانای عزیز و نی نی های خوجمل مبارک. چند روزی  هست سایت بالا نمیاد ، نمیدونم فقط مال من اینجوریه یا کلا سایت ایراد داره؟! خلاصه این سال هم گذشت با همه خوشیها و سختیهاش. ایشالا سال نو، واسه هممون یه سال خوب و پر برکتی باشه. راستی اون خونه ای که گفتم جور نشد و ما باز موندیم تو 24 متری ، ایشالا تو این سال جدید دا یه خونه ای نصیبمون کنه. مامانمم امروز باز اومد پیشمون خدا رو شکر، از تنهایی یکم در میایم. امروز خیلی دلم گرفته بود و یه چندی گریه کردم تا خالی شم ولی ... ایلیان جونمم 3 روزی هست شیکمش خیلی درد میکنه و نه میتونه خوب بخوابه نه میتونه خوب شیر بگیره. منم که بیخواب و خسته. دعا کنید بچم زود خوب بش...
11 دی 1392

اولین خرید با ایلیان

سلام خانومای خوب امروز اولین بار من و ایلیان تنهایی با همدیگه رفتیم بازار و کلی واسه ایلیان خرید کردیم، با اینکه ایلیان کلی لباس کادو گرفته ولی چون حراجی زمستانی بود ماهم رفتیم و دلی از عذا در اوردیم. خوش بختانه ایلیان اغا همه وقت رو خواب بودند و مامان تونست خیلی از مغازه ها رو بگرده البته واس خودم هیچی نخریدم، نمیدونم چرا الانا میرم مغازه ای، یه راست اتومات هدایت میشم به قسمت بچه ها حالا از وسایلاش عکس میگیرم میذارم.     ...
7 دی 1392

کریسمس مبارک

باز سلام کریسمس همگی مبارک جاتون خالی دیشب رو خونه دایی شوهرم که زن و بچه هاش سوئدی هستند، بودیم، کلی خوش گذشت، بابا نوءل هم اومد و کلی کادو داد به ایلیان جونم و البته ما، ولی یلیان بالام همش خواب بود لبته از یه ور خوب شد. تازه تولد بابایی رو هم دیشب جشن گرفتیم، دست دایی و زن دایی درد نکنه کلی زحمت کشیده بودند. یه خبر خوب دیگه، یه خونه تونستیم پیدا کنیم، اجاره ای تا 1 سال فعلا که ایشالا بعدش میخواییم خونه بگیریم. از این 24 متری خلاص میشیم! خدا شکرت. ایلیان جونمم دو روزی هست سعی میکنم شیر خودمو بهش بدم یعنی از سینه هام، اولش کلی نق نق میکنه ولی بعد یه ذره متوجه میشه که مجبوره بخوره باباش البته ولش نمیکنه تا گریه میکنه میخواد شیر کمک...
4 دی 1392

اولین روز تنهایی من و ایلیان بالام

سلام مامانم امروز رفت و من و ایلیان تنها موندیم. فعلا استرس وجودمو گرفته، خوب اولین بار من و پسری باهم تنها هستیم . خانومای خوب، مامانای مهربون ببخشید نتونستم هنوز به نظراتتون جواب بدم، خداییش وقت نکردم، همینارو هم به زور میام مینویسم. امشب اغا ایلیان واقعا شکم درد داشتا!! بیچاره یه ذره هم نخوابید، امروز هم پیچ شکم داره ولی نه به اندازهی دیشب، اصلا شب یلدا فراموشمون شده بود. الانم بالام حانم خوابیده، حالا قشنگیش تو اینه که آغای ما اصلا تو تختش نمیخوابه! یه دونه بالش نرم و بزرگ من داشتم که این شده تخت ایلیان، رو اون نباشه خوابش نمیبره! راستی خودمم عفونت گرفتم، هفته ی پیش دکتر بودما ريال فرص هم مصرف کردم ولی خوب نشده و بدتر شده، امروز ...
1 دی 1392
1